به نقل از: پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۲۴۶ ، دی ماه ۱۳۹۸
سقوط هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ در پرواز ۷۵۲ هواپیمایی بین المللی اوکراین ، در اثر اصابت موشک های سپاه پاسداران تبهکار جمهوری اسلامی به آن ، جنایت آشکاری بود که به مرگ ۱۷۶ نفر انجامید. این جنایت خوفناک و ددمنشانه ، بر پرونده سراسر جنایت و رسوایی جمهوری اسلامی برگ جدیدی افزود. به دنبال سقوط این هواپیما که از فرودگاه “امام خمینی” تهران به کیف پایتخت اوکراین در حال پرواز بود، مقامات جمهوری اسلامی برغم وجود شواهد آشکار و فیلم های منتشر شده از سقوط هواپیما ، از همان لحظه اول اعلام کردند که دلیل سقوط هواپیمای اوکراینی “نقص فنی” بوده که البته دروغ خود ساخته ای بود که از زبان دست اندرکاران این رژیم با دلائل مسخره روی آن پا فشاری کردند. این دروغ ها کمی بعد مانند تف سربالا روی چهرۀ سیاه تمام مقامات رژیم افتاد و آن ها را رسوا و رسواتر نمود. برای نمونه ، محمد اسلامی ، وزیر راه و شهرسازی دولت روحانی ، با تکیه بر این ادعا که اگر هواپیما در هوا هدف قرار گرفته بود در همان آسمان منفجر می شد در حالی که این هواپیما دچار آتش سوزی شده و سقوط کرده است ، دلیل این امر را “نقض فنی” اعلام کرد. اما به رغم چنین دروغ پردازی هائی ، سردمداران جمهوری اسلامی پس از چند روز عوام فریبی بالاخره شلیک موشک توسط سپاه پاسداران به هواپیما را پذیرفتند. البته دلیل این امر نه به خاطر پیدا شدن تکه ای ، به قول توده ها “روده راست” در شکم هیولای کریه الچهره جمهوری اسلامی ، بلکه به خاطر این بود که هواپیما متعلق به کشور دیگری بود و مسافرانی از کشورهای خارجی جزء کشته شدگان بودند و به خاطر همین واقعیت ، از روز اول مقامات این کشورها بر ضرورت بررسی و تحقیق در باره علل سقوط هواپیما تاکید داشتند. مردم می پرسند آیا اگر همه مسافران ایرانی بودند ، جمهوری اسلامی هرگز واقعیت سقوط این هواپیما را در اثر شلیک سپاه پاسداران اعلام می کرد؟ در حالی که وقتی در اثر فشار از خارج ، این رژیم دروغگو ، سُنبه را پر زور یافت ، مصلحت را در آن دید که موضوع را با پذیرش “خطای انسانی” به صورتی سر و هم بندی کند. به دنبال پذیرش این مصلحت ، سخنگوی ارتش جمهوری اسلامی رسما اعلام کرد که هواپیما بوسیله شلیک موشک توسط سپاه پاسداران زده شده ، آتش گرفته و سقوط کرده است. به این ترتیب بر همگان آشکار شد آن چه رژیم پیشتر در مورد سقوط هواپیمای اکراینی گفته بود دروغی بود که به “مصلحت” ساخته بودند که آشکار با “مصلحت” کنونی شان در تضاد قرار دارد. این امر در حالی که به رسوایی بزرگ دیگری برای رژیم بدل گشت ، بر خشم و نفرت مردم نیز در سطح هر چه وسیعتری افزود و مخالفت و اعتراضات آنان علیه جمهوری اسلامی را دامن زد. ساقط کردن این هواپیما و قربانی کردن 176 نفر و دروغ های جمهوری اسلامی باعث شد تا بار دیگر موجی از اعتراضات رادیکال توده ای با شعارهای مرگ بر خامنه ای و روحانی و … در تهران و چند شهر دیگر بر پا شود.
پذیرش مسئولیت موشک پرانی به هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ با ادعای به اصطلاح “خطای انسانی” توسط سپاه پاسداران ، جدا از همه عواقبی که داشت و دارد به ماشین تبلیغاتی جمهوری اسلامی هم ضربه بزرگی زد. این حادثه در شرایطی رخ داد که ترور پاسدار جنایتکار قاسم سلیمانی به وسیله ارتش ایالات متحده آمریکا (رهبر تروریست های جهان) ، “نعمتی” برای سردمداران فریبکار جمهوری اسلامی شده بود و آن ها کوشیده بودند تا از مرگ این پاسدار که دستانش نه تنها به خون خلق های ما ، بلکه به خون خلق های منطقه هم آلوده بود ، وسیله ای برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر واقعیت عدم داشتن هیچ گونه پایگاهی در میان مردم تحت ستم ایران بسازند. در واکنش به این ترور ، گردانندگان جمهوری اسلامی با فریبکاری تمام از “انتقام سخت” دم زده و با شلیک “مهندسی شده” چند موشک به دو پایگاه آمریکا در عراق که گویا “دست قدرت خدا” هم پشت آن بود، سعی کردند آن را به قول “ولی فقیه” وقیح جمهوری اسلامی به حساب سیلی زدن به “قدرت متکبّر زورگوی عالم” جا بزنند. رژیم در شرایطی خود را ناچار می دید که یک بار دیگر به اصطلاح ضدیت با آمریکا را علم کرده و به ویژه در پرتو برجسته کردن ترور مزدور قاسم سلیمانی به وسیله امپریالیسم آمریکا ، از نمد آن برای خویش کلاهی بدوزد که به خصوص پس از قیام توده ای بزرگ و خونین آبان ماه ، روند جدا شدن کامل توده های مردم از رژیم و گستردگی پایگاه انقلاب در مقابل پایگاه محدود شدۀ رژیم ، آن هم تنها به وابستگان مستقیم و مزدوران جیره خوار خویش ، تسریع شده و با روشنی و شفافیت تمام در مقابل دید دوست و دشمن قرار گرفته بود.
جمهوری اسلامی همچنین با علم کردن مراسم عزاداری برای قاسم سلیمانی و گرداندن اجزای جنازه وی در شهرهای مختلف در تلاش بود تا با تاکید بر ادعای دروغین حضور جمعیت میلیونی و حتما هم “خود جوش” !! مردم در این مراسم ، بویژه در افکار عمومی جهانیان ، خود را دارای پایگاه مردمی معرفی کند. آن ها تلاش کردند مراسم عزاداری پاسدار سلیمانی را به عنوان نمادی از پایگاه مردمی شان به نمایش بگذارند. تا آن جا که خامنه ای در نماز جمعه ۲۷ دیماه ، این مراسم را “بزرگترین بدرقه جهان” نامید که در جریان آن گویا “دهها میلیون در ایران ، و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند”! البته خامنه ای که تجربه نشان داده در کار دروغ و ریا ، حد نمی شناسد ، پا را از این هم فراتر گذاشته و این مراسم را “یوم الله” نام گزاری کرد و آن را “معجزه” ای قلمداد نمود که تنها با “امدادهای غیبی” امکان پذیر است و معجزه ای است که کسانی که “دست قدرت خدا را نمی توانند در این حوادث ببینند” قادر به درک آن نمی باشند.
خزعبلات خامنه ای در رابطه با شرکت ده ها میلیون نفر در مراسم دولتی عزاداری سلیمانی ، البته برای کسانی که اعمال فریبکارانۀ جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته را دنبال کرده اند ، تردیدی باقی نمی گذارد که دروغگویان حاکم اولاً با چند برابر کردن تعدادی که بسیج کرده بودند ، دارند طبق معمول شب را روز جلوه می دهند. ثانیاً بر کسی پوشیده نیست که دیکتاتوری حاکم تنها با توسل به امکانات دولتی(*) و با فشار و ارعاب و تطمیع و تهدید و بسیج همه “ساندیس خور” هایش توانسته بود که بالاخره جمعیتی را در آن مراسم جمع کند تا به این وسیله مدعی داشتن پایگاه مردمی شده و به حکومت ننگین اش که شدیداً مورد تنفر مردم ایران قرار دارد ، مشروعیت ببخشد.
در جریان قیام بزرگ آبان ماه ، صدها هزار نفر در بیش از 160 شهر کشور به خیابان آمدند و علیه جمهوری اسلامی و خامنه ای به مثابه راس دیکتاتوری حاکم شعار دادند. این قیام نه تنها بی پایه گی و فقدان پایگاه مردمی جمهوری اسلامی را در مقابل دید همگان قرار داد ، بلکه خشم و نفرت متراکم شده مردم از این رژیم را نیز بار دیگر بر همگان آشکار ساخت. بی دلیل نبود که در طی چند روز به گزارش خبرگزاری ها “۷۳۱ بانک ، ۹ مرکز مذهبی ، ۷۰ پمپبنزین ، ۱۸۳ خودرو نظامی و بیش از ۵۰ پایگاه و پاسگاه نظامی مورد حمله مردم قرار گرفته و یا به آتش کشیده شدند”. خیزشی که طی آن صد ها هزار ایرانی رنجدیده فریاد مرگ بر خامنه ای و نابود باد جمهوری اسلامی سر دادند و بنر های “ولی فقیه” را به آتش کشیدند و سرانجام هم در بستر وحشیگری های غیر قابل تصور نیروی سرکوب جمهوری اسلامی ، مبارزه مردم به پا خاسته ، با دادن بیش از ۱۵۰۰ نفر کشته و بیش از ده هزار بازداشتی ، البته موقتا فروکش نمود. در چنین شرایطی خامنه ای قصد داشت که با علم کردن موشک پرانی به دو پایگاه آمریکا در عراق و ادعای شرکت میلیونی مردم در مراسم عزاداری سلیمانی برای خود “یوم الله”درست کرده و فریبکاری نماید. خامنه ای در نماز جمعه ۲۷ دی ماه با ریاکاری در ادامه خزعبلات خود ، حتی سعی کرده بود تا این “حادثه عظیم” را “بیعت بزرگ” با “خط امام” یعنی خودش جلوه دهد. اما حادثه ای کاسه کوزه های او را شکست؛ و همه تبلیغات فریبکارانه او و دیگر سردمداران جمهوری اسلامی را به هم ریخت. این حادثه ، همانا سقوط هواپیمای اوکراینی به دلیل شلیک موشک سپاه پاسداران بود که وی را مجبور کرد با آه و فغان ، ناله سر دهد که: “یک عدّهای سعی می کنند این یوماللههای حساس ، این روزها را به دست فراموشی بسپارند ، مسائل دیگری را مطرح کنند ، شاید بتوانند یاد این یومالله بزرگ را تحتالشعاع قرار بدهند. یکی همین قضیه ی تاسف انگیز ، حادثه سقوط هواپیما بود”. خامنه ای به این ترتیب درد خود از سقوط هواپیمایی که همه اهداف ریاکارانه و دغلبازانه او و رژیمش در رابطه با “نعمتی” که آمریکا با ترور قاسم سلیمانی برایش به وجود آورده را بیان کرد.
سقوط هواپیمای اوکراینی در اثر شلیک موشک سپاه پاسداران ، بار دیگر جنایت پیشگی و رسوایی رژیم را با برجستگی در مقابل دید همگان قرار داد و به اعتراضات مردمی دامنه بیشتری بخشید و حتی وضعی را به نمایش گذاشت که طی آن ، وابستگان و خودی های رژیم هم زبان به انتقاد و نارضایتی و شکوه از جمهوری اسلامی گشودند. در چنین شرایطی ، جمهوری اسلامی با مانور فریبکارانۀ دیگری تلاش کرد خود را صاحب عزای این حادثه خونین جلوه دهد تا بلکه بتواند از شدت خشم و نفرت مردم نسبت به خود در رابطه با این حادثه بکاهد. امری که از سوی هواداران رژیم ، از جمله فرخ نگهدار منفور و بیشرم در خارج از کشور توصیه شده بود. به همین دلیل هم سردمداران جمهوری اسلامی ، قربانیان این حادثه را “شهید” خوانده و تلاش کردند مراسم عزاداری قربانیان این حادثه را به مراسم دولتی بدل نمایند و در این راستا ، تابوت قربانیان را در پرچم جمهوری اسلامی بپیچانند. اما به دلیل رسوایی بی حد جمهوری اسلامی در نزد مردم ، این دغلبازی نیز به ضد خود تبدیل شد ، به طوری که برخی از خانواده های کشته شدگان این حادثه آشکارا به مخالفت با این امر برخاسته و تلاش کردند که اجازه ندهند قاتل عزیزانشان در قامت صاحب عزا ظاهر شود. برای نمونه در مهاباد خشم مردم از دغلبازی رژیم منجر به آن شد که برخی خانواده ها این پرچم ها را پاره کرده و تلاش کردند مراسم خاکسپاری قربانیان را خود و به روش خود به جا بیاورند. اعتراضات خانواده های عزادار و مردمی که داغدار کشته شدن عزیزانشان در جریان سقوط این هواپیما به دلیل شلیک سپاه پاسداران می باشند ، به روشنی نشان می دهد که جمهوری اسلامی به دلیل رشد و گسترش مبارزات توده ای ، در چنان بحرانی غوطه ور است که حتی قادر نیست کوچکترین مساله را به قول خودش “مدیریت” کند؛ و هر رویدادی به وسیله ای جهت افشای جنبه های دیگری از سیاست های ضد مردمی و دروغ پردازی های اغراق آمیزش بدل می گردد. رویدادها و مسایل مربوط به سقوط هواپیمای اوکراینی یکی از مظاهر این حقیقت می باشد.
برکسی پوشیده نیست که بحران کنونی جمهوری اسلامی، نتیجه بیش از چهل سال استثمار و چپاول دسترنج کارگران و ستمدیدگان ، چهل سال سرکوب هر ندای آزادیخواهی با توسل به دار و شکنجه ، چهل سال نوکری غارتگران بین المللی و پیشبرد سیاست های آن ها در لبنان و عراق و سوریه و یمن و افغانستان ، چهل سال خدمت به امپریالیست ها جهت غارت منابع طبیعی و نابودی محیط زیست و همچنین نتیجه بیش از چهل سال دزدی ، فساد و دروغ گویی و پایمال نمودن آشکار ترین حقوق کارگران و زحمتکشان و زنان و ملل تحت ستم می باشد. همان وضعیتی که کارد به استخوان کارگران و رنجدیدگان رسانده و آن ها را واداشت تا در قیام های دی ۹۶ و آبان ۹۸ ، آتش به خیمه سردمداران دزد و فاسد جمهوری اسلامی بزنند. بی شک در شرایطی که بیش از ۶۰ در صد جمعیت جامعه زیر خط فقر قرار دارند و چپاولگران حاکم هم نشان داده اند که حاضر نیستند ذره ای از حقوق این جمعیت عظیم را تامین کنند ، انتظار خیزش دوباره گرسنگان ، انتظار دور از واقعیت نیست. قیام های دی ۹۶ و آبان ۹۸ به آشکاری نشان داد که مردم راه مبارزه با اعمال قهر ضد انقلابی دژخیمان حاکم را دریافته و به آن عمل می کنند چرا که می دانند که جز با اعمال قهر انقلابی قادر به نجات از شرایط فلاکت باری که جمهوری اسلامی با دار و شکنجه از آن حفاظت می کند ، نمی باشند. امروز بعد از قیام شدیداً خونین آبان ۹۸، خبرهائی از اقدام مسلحانه جوانانی علیه مراکز ستم و سرکوب و یا ترور (اعدام انقلابی) جانیان رژیم می رسد. این واقعیت بیش از پیش ضرورت متشکل شدن نیروهای آگاه و پیشرو جامعه یعنی کارگران و روشنفکران کمونیست جهت قرار گرفتن در پیشاپیش چنین مبارزات مسلحانه و وظیفه رهبری آن ها را یادآوری می کند.
واقعیت این است که عامل اصلی ناتوانی توده های بپاخاسته در رسیدن به اهداف شان فقدان تشکل در صفوف کارگران و ستمدیدگان و فقدان سازمانی است که قادر به رهبری مبارزات توده ها باشد. تشکیل گروه های سیاسی – نظامی متشکل از کارگران و روشنفکران انقلابی و کمونیست ، اولین قدم برای رفع این نقیصه بزرگ می باشد. تنها چنین گروه هائی به شرط انجام اعمال انقلابی و کوشش در ارتقای سطح آگاهی توده ها امکان خواهند یافت تا به تدریج با جلب حمایت معنوی و مادی توده ها سازمانی را شکل دهند که فقدان نیروی رهبری کننده در ایران را برای همیشه حل نماید و امر سرنگونی جمهوری اسلامی برای رسیدن به آزادی و دمکراسی و ایجاد جامعه ای عاری از استثمار و فقر و بیداد را هموار سازد.
زیر نویس:
(*) برای درک شیوه کار جمهوری اسلامی و چگونگی سوء استفاده از امکانات دولتی به نفع پیشبرد سیاست های ضد خلقی شان ، توجه به سخنان عالم زاده شهردار کرمان در رابطه با مراسم سلیمانی ، خود گویاست. نامبرده می گوید: “شهرداری کرمان ، با چاپ ۱۴ هزار متر مربع بنر به این مناسبت ، نصب 5 هزار متر پارچه مشگی ، چاپ و انتشار ۷۰ هزار پوستر ، نصب حدود ۳ هزار پرچم و استفاده از تمامی بیلبوردها و استرابورد ها برای این مراسم ، در عوض کردن حال و هوای شهر به خصوص مسیر تعیین شده و میدان آزادی تلاش خود را برای مناسب سازی محیط انجام داد”.
از همین دسته
«باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد» جلاد!
انقلاب، کابوس سرمایه داران در ایران
سونامی ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی و اعتراضات بازنشستگان